وقتی با آهن آشنا شد، کارش به عشق و عاشقی کشید و به هميشه باهم بودن. حالا بیش از چهل سال است که بهروز حشمت و آهن پا به پای هم زندگی میکنند. آهن ِ سختجان در مقابل ذوق هنری حشمت خم میشود، به هر شکل که او میخواهد درمیآيد و هرجا که او میخواهد میایستد. از عشق این هنرمند مجسمهساز و آهن، نه يك زبان شاعرانه که گویی خود شعر متولد شده است:
به خانهام نمیروم
به خانه بی در و پنجره نمیروم
به خانه بینورم نمیروم
به خانهام نمیروم
به خانهای بیآفتاب و بیهوای تازه
نه، به خانهام نمیروم
به خانه بیکلیدم نمیروم
اولين ارتباط بهروز حشمت با آهن در اوائل دهه ٥٠ خورشيدی در كارخانه ماشينسازی تبريز بود؛ وقتی اين هنرمند مجسمهساز كارگر آن كارخانه شد. بزودی فهميد كه اين فلز میتواند تصويرساز خوبی برای ايدههايش و گويای حس درونیاش باشد. شايد برای همين بود كه حشمت اولین مجسمه آهنی را از خودش ساخت، گویی میخواست خودش را هم از جنس آهن کند. بعد ساختن دوستان و اطرافیانش را شروع کرد. آدم آهنیهای حشمت اینجا و آنجا ایستادند، زبان گشودند و بد و خوب دنیا را تعریف کردند.
مجسمه "کار و اندیشه" که اولین اثر اوست و همچنین مجسمه "عاشیقلار" که نماد موسیقی آذربایجان است در همان دهه ٥٠ خورشیدی ساخته شد. هر دو این آثار اگرچه تا امروز در تبریز ایستادهاند تا ذوق هنرمند آن شهر را به مردمش نشان دهند، در زمان خودش به مذاق حاکمان وقت خوش نیامدند و در کنار شهرت دردسر هم برایش به همراه آوردند.
سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) در همان دهه پنجاه این مجسمهها را از جا کند و پشت دیوارها برد تا از معرض دید مردم دور کند. نتیجه این کار جابجا شدن خود هنرمند هم بود؛ وقتی مجسمه "عاشیقلار" که اول در پارک شاهگلی تبریز در معرض دید همگانی نصب شده بود به پشت حیاط موزه تبریز منتقل شد، بهروز حشمت هم خانه و هم کارگاهش را به وین برد.
او سی و هشت سال پیش سرزمین خود را ترک کرد تا آزادی را در سرزمین دیگری تجربه کند و کار و زندگیاش را تداوم دهد؛ اگرچه او هنوز در آثارش و در حرفهایش در جستجوی ریشههاست: "ما از ریشهها کنده میشویم اما ریشهها سرجای خودش میماند. ما هنوز در چشمهایمان عکسهای دیگری داریم. کودکیهای ما، خاطرات ما در ایران است. ریشه ما جای دیگری است."
بهروز حشمت در اتریش کار مجسمهسازی را ادامه داد و آثارش در نمایشگاههای جمعی و انفرادی بسیاری در نقاط مختلف جهان به نمایش گذاشته شد. برخی از مجسمههای او همچون "ستونها"، "مرزها" و مجموعه "تعادل" در چند شهر اتریش نصب شدهاند.
او اکنون حدود هشت سال است که بر مجموعه "خانهها" کار میکند "تا از خود بپرسد ریشهاش کجاست و به دیگران بگوید در خانهاش چه اتفاق افتاده و چطور مثل یک درخت از ریشهاش کنده شده است".
میگوید وقتی میسازد، کارش بوی ایران میدهد و بوی ایران از نظر او "علامت کار اوست". او خودش را نه یک هنرمند، بلکه یک "آهنگر" میداند و آتلیهاش را "آهنگرخانه" نام گذاشته است. گالری "رز عیسی" (Rose Issa) شهر لندن در این روزها میزبان بخشی از آثار هنری بهروز حشمت است که طی چند سال گذشته آفریده شدهاند. این نمایشگاه تا هفتم نوامبر (شانزدهم آبان) ادامه خواهد داشت.
در گزارش تصویری این صفحه بهروز حشمت از مجسمههای آهنیاش میگوید.
اما "فریاد" من و شما به هیچ جا و هیچ کس نخواهد رسید!
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه ها
در جعبه های خاک
یک روز می توانست،
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست.
در روشنای باران، در آفتاب پاک!