لایق گوهر شاعری داشت. هم طبعش روان بود و هم اهل فکر. مردی بود افتاده. آهسته راه میرفت. آرام و فصیح سخن میگفت. پیامش ساده و روشن بود: از خواب تاریخی بیدارشوید و شاد باشید.
زندگیدوستی و شاد بودن را ازهمشهری خود رودکی و نیز خیام یاد گرفته بود و از زاری و مویه پرهیز داشت. از شیفتگی ایرانیان به سوگواری برای کسانی که به گفته او "قرنها پیش مردهاند" سخت در رنج بود و پنهان هم نمیکرد.
در خودشناسی و هویت و تاریخ پیرو فردوسی بود. شاهنامه را برای آگاه کردن مردم تاجیک به فرهنگ نیاکان، به صورت نمایشنامه، در چندصد برنامه، برای رادیو تدوین کرد. در شعری به نام "وصیت فردوسی" میگوید:
و در بیدار کردن مردم از خواب گران و خرافات همراه ناصر خسرو و اقبال گام برمیداشت. درمان درد وطن و درد فرهنگ را در بیداری میدید و میگفت: "ما ز خوابآلودگان خاوریم." و یا شِکوهکنان میگفت: "مهرغلامی بر جبین، خون غلامی در بدن، از نفس انسان آمده، یا نحس کیوان آمده؟"
با زبان فخیم سعدی آشنا بود. سعدی میگوید " چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد / تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم" و لایق میگوید: "چنانت رغبتی دارم که خشکستان به بارانی / چنانت روز و شب جویم که سینا حل مشکل را."
لایق به شاعران امروز نیز نظر داشت. در ستایش میهن و ارج گذاشتنش به فرهنگ و ملیت، نگاهی به ملکالشعرای بهار داشت. رگههایی از روانی طبع و نقد اجتماعی ایرج میرزا را هم داشت؛ گزنده و کوتاه و سنجیده.
لایق خودش را اهل زمانه میدانست: "گویند شاعر خوب فرزند دور خویش است / بهر زمانشناسان ما خود زمانه هستیم." یا "تا چند تو با گذشتگان می نازی / با رودکی و به حافظ شیرازی؟ / وقت است سر منبر آزاد سخن / خیام دگر حافظ دیگر سازی!"
البته، لایق شباهت دیگری هم به ایرج میرزا داشت. ایرج میگوید: "هر که را روی خوش و موی نکوست، زنده و مردۀ من عاشق اوست." و لایق میگوید: "من از دست زمان هرگز نمیرم / که از دست زنان میمیرم آخر." و مصرعی دیگر دارد که زبانزد است: "ز دست خانمان بی خانمانم." او عاشقپیشه بود و در بسیارنوشی که چندان هم پنهان نبود، بر خویش ستم میکرد.
از عاشقپیشگی لایق هم داستانهای بسیار نوشتهاند و افسانههای بسیار بر سر زبانهاست. لایق داستان عشق خود را به رقصندهای که او را سپیده میخواند، در شعر سپید ریخت. لایق، آگاه از ملامتها، میگوید:
در این شهر جوان
بی منارههای بلند
حالا من و تو دو منارهایم
که مردم میبینند
وملامت میکنند من و تورا
غافل از لذت سرمد عشق...
لایق سال ۱۹۴۱ میلادی به دنیا آمد و در ۵۰ سالگی شاعر مردمی و پرآوازهای بود. کسی نبود که او را نشناسد. بسیاری از سرودههای او ترانه و زبانزد شده بود. در جشن ۵۰ سالگیاش تصویر و نام او بر در ودیوار همۀ شهرها و خانهها بود.
جنگ شهروندی تاجیکستان در سالهای آغازین دهۀ نود میلادی نیز بسیار لایق را آزرد: "دیگری گیرد گریبان فلک / ما گریبان خودی را میدریم". یا "در کوچهها خون ریخته / صد آرزو آویخته / خاک بزرگان بیخته / آه این چه دوران آمده".
او این سخن همیشگی تاجیکان را با حسرت بیشتر میگفت که "ما را به گوشۀ کوهستانی کوچاندهاند، تا از بخارا و سمرقند و خویش و تبار و فرهنگ خود جدا باشیم".
لایق با تأسیس بنیاد زبان در تاجیکستان با تلاشی عملی بسیار کوشید تا چراغهای رابطه را میان مردم فارسیزبان روشنتر کند. این بیناد در دو دهه پیش شاید نخستین نهادی بود که رایانهای داشت که فارسی مینوشت.
لایق میگفت "تاجیک و ایرانی و افغان چرا؟ ما در این دنیا که از یک مادریم!" و طبعاً شیفتۀ نزیکی فارسیزبانان بود. اما خود او چنان که باید، در میان دیگر فارسیزبانان و به ویژه ایرانیان شناخته نیست.
این ناشناختگی تا حد زیادی به مرزبندیهای سیاسی قرن بیستم، جداییها و نداشتن تجربههای مشترک برمیگردد. اما زبان امروز و کمبود تجربههای مشترک، دشواریهایی در شناخت بیشتر پیش میآورد.
گرچه تلاش کسانی چون لایق برای آموزش خط فارسی در تاجیکستان با کندیهایی روبرو شدهاست، دنیای مجازی اینترنت، تا حدی در حال کم کردن فاصلههاست و نسل نوی از فارسیزبانان از راه اینترنت با هم آشنا میشوند و گفتگو میکنند.
ترانههای گوگوش در فیلم "در امتداد شب" پیشگام آشنا کردن بسیاری از فارسیزبانان آسیای میانه با گویش فارسی رایج در ایران شد، اکنون از راه رسانههای نو، از جمله اینترنت کسانی چون شبنم ثریا، خوانندۀ تاجیک، بسیاری از فارسیزبانان دیگر را شیفتۀ گویش فارسی تاجیکی خود کردهاند.
اگر لایق زنده میبود، بیگمان لبخند بر لب میداشت.
گزارش مصور این صفحه از زرینه خوشوقت در دوشنبه است، که شامل صحبتهایی از بستگان و نزدیکان لایق شیرعلی است. در اين گزارش، ترانههای لايق را با صدای افضلشاه شادی، آوازخوان سرشناس تاجيک نيز میشنويد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
به نظر منم همين درسته