خورشید بخشایش
تلاش برای دادن نقش اجتماعی به زنان در حکومت شوراها در آسیای میانه از دو راه آغاز شد. دادن آموزش به زنان و برداشتن پوششهای سنتی از چهره آنها. این پوششها ریشه در گذشتههای تاریخی داشتهاند و آنچه به نام حجاب شناخته میشود در مناطق مختلف کشورهای مسلمان، شکلها و نامهای گوناگونی داشته است.
در زبان فارسی برای حجاب واژههایی هست همچون چادر، چادری، برقع و فرنجی. (این که واژه فرنجی از تورهای وال فرنگی میآید یا فُرُنج فارسی درست شناخته نیست.) در هر حال فرنجی به عنوان پوشش کامل زنان در آسیای میانه پیش از شوروی رواج داشت و برداشتن آن از چهره زنان در آسیای میانه گامی برای رهایی زنان از بند سنتها توصیف شده است.
در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ در اتحاد شوروی، وقتی میگفتند "فرنجی"، خود به خود سیمای "گـُلچتای"، قهرمان فیلم روسی "خورشید سفید بیابان" (Beloe solntse pustyni) در ذهنها تداعی میشد. "گلچتای" برجستهترین سیمای یک زن محجبه بود که نسل جوان شوروی در طول عمر خود دیده بودند.
ولادیمیر موتیل (Vladimir Motyl)، کارگردان فیلم، تلاش کرده بود در سیمای گلچتای، زنان مظلوم و بیحقوق آسیای میانۀ پیشاشوروی را مجسم کند و در این راستا موفق هم شده بود. پسران دلباخته خطاب به دلداران شرمگینشان به شوخی یکی از جملههای معروف این کمدی را تکرار میکردند: “Gulchitay, otkroy lichiko!” (گلچتای، رویت بنمای!). و حتا امروز هم اگر این جملۀ روسی را در جستجوگرهای اینترنتی بچینید، موارد بسیاری از کاربرد آن را خواهید دید. ولی در آن زمان این جملۀ شوخیآمیز به چیزی اشاره میکرد که گمان میرفت به طور بیبازگشت به تاریخ پیوسته است. اکنون که حجاب به آهستگی به حریم واقعیتهای منطقه برمیگردد، "گلچتای، رویت بنمای!" لحن جدی دارد، نه شوخیآمیز.
اما حجاب گلچتای از حجاب زنان معاصر متفاوت بود، و در واقع، شاید "فرنجی" برای همیشه به تاریخ پیوسته باشد. "فرنجی" که تا آغاز سدۀ بیستم میلادی در شهرهای منطقه رایج بود، شکل یک جامۀ بلند مردانه را داشت که زنها به سر میانداختند و روی آن "چشمبند" میافکندند که توری بود بافته شده از یال اسب شبیه آنچه در ایران پیچه خوانده میشد. جامۀ مردانه بدیل لباس بیرون زنها بود، چون زنان لباس ویژۀ بیرون نداشتند؛ فضای بیرون به کلی به مردها اختصاص داشت. بعداً طرح فرنجی دگرگون شد: پارچهای ظریفتر که همچنان به جامۀ بلندی میمانست، با دو آستین نازک تزیینی.
جلب زنان منطقه به تولیدات و مزارع اشتراکی، هم وسیله و هم هدف برنامۀ نابودی فرنجی و "بیرون کشیدن زنان از اندرونیها" بود. اجرای برنامههای اقتصادی دولت شوروی در این منطقۀ عمدتاً کشاورزی، به ویژه با آغاز جنگ آلمان و شوروی، بدون حضور فعال زنان ناممکن بود.
اما وضعیت در مناطق کوهستانی فرق میکرد. زنان کوهستانی هرگز فرنجی را بر سر خود ندیدهاند و پیش از برپایی شوروی هم با روی باز، اما با روسری، گشت و گذار میکردند. در روستایی با جمعیتی اندک که تقریباً همه با هم پیوند خویشاوندی داشتند، نیازی برای "پنهان ماندن از چشم نامحرمان" احساس نمیشد.
این مورد از وجوه تشابه دیروز و امروز است. امروز هم زنان باحجاب عمدتاً در شهرها به سر میبرند. پوشش اسلامی برای زنان روستایی که در نبود مردان خانواده در مزارع کار میکنند، مناسب نیست. ولی مهمتر از آن، روستاهای تاجیکستان فاقد سنت "فرنجی" هستند، تا احتمال بازگشت شان به آن مطرح باشد.
اما دور افکندن فرنجی در شهرها یک شبه اتفاق نیفتاد، بلکه فرآیند درازی بود که پا به پای برنامۀ "محو بیسوادی" جریان داشت. نتیجۀ این برنامه، محو تمام و کمال هر دو بود: هم فرنجی و هم بیسوادی. این کارزار قربانیان زیادی هم داشت؛ دهها زن منطقه که حجابشان را دور انداخته بودند یا به مدرسه میرفتند، از سوی سنتگرایان وقت، سنگسار و کشته شدند.
این واقعیتهای تاریخی، از یک سو و باور به درستی ایدئولوژی شوروی در قبال زنان در آسیایمیانه از سوی دیگر، برخی از کهنهکاران شوروی را در مورد بازگشت حجاب به تاجیکستان نگران کرده است.
حکومت شوروی در راستای رسیدن به اهداف اقتصادی و سیاسی خود بیگمان در مناسبتهای جنسیتی در آسیایمیانه، در سطح اجتماعی و معیشتی اثر گذاشته بود. اما بازگشت باشتاب پدرسالاری و تضعیف آراء زنان در دورۀ جستجوی هویت فرهنگی تاجیکستان معاصر، گواه آن است که تأثیر سیاست شوراها روی ذهنیت و فرهنگ جنسیتی بخش اعظم جامعه، سطحی بودهاست.
در گزارش مصور این صفحه مشرفه قاسموا، از هنرپیشگان پیشگام تئاتر و سینمای تاجیک، در بارۀ دیروز و امروز پوشش زنان تاجیک صحبت میکند.
انتخاب آز آرشیو جدیدآنلاین: ۰۸ اکتبر ۲۰۰۹ - ۱۶ مهر ۱۳۸۸
thanks to Khorshid