در یک روز معمولی در تهران، از خواب که بیدار میشوید سر و صداها شما را احاطه کردهاند. چه در محلههای قدیمی باشید و چه در محلههای نوساز، صداهایی که بیش از هرچیزی به گوش شما میرسد، همهمه رفتوآمد و حرکت تعداد زیادی اتومبیل در فاصلههای دور و نزدیک است که در فضا میپیچند و به سمت شما میآیند. این صداها از خواب برخاستنِ یک شهر بزرگ و زنده را به شما نوید میدهد. ترافیک سنگین در شاهرگهای اصلی تهران، در ساعات ابتدایی صبح و ساعات ابتدایی عصر، که زمان رفت و برگشت مردم به سر کارشان است، و ترافیک نیمی ایستا و نیمی روان، با سر و صدای خاص خودش از خصوصیات تهران بزرگ است.
مردم در معرض صدای ماشینها، داد زدنهای بی امان رانندگان تاکسی برای جلب مسافر، صدای غرش موتور اتوبوسهای شرکت واحد و ویراژ موتورسیکلتها قرار دارند و خیلیها بعد از رسیدن به خانه، دلشان میخواهد دیگر هیچ صدایی را نشنوند و برای لحظاتی سکوت را تجربه کنند تا اندکی از خستگی ذهنشان کاسته شود.
برای کسانی که در جنوب غرب تهران زندگی میکنند، خط هوایی فرودگاه مهرآباد و صدای هواپیما بخشی از زندگی شده، اما شنیدن صدای هواپیما در کنار تمام صداهای یادشده، برای کسانی که "عادت نکردهاند" بیشتر به فاجعه میماند.
از سوی دیگر در بسیاری از محلهها، فرقی نمیکند جدید یا قدیمی، همزمان یک یا چند ساختمان در حال ساخته شدن است. تب ساخت و ساز در پایتخت بسیار بالاست. قیمت زمین و ملک در تهران از سالهای دور، روند رو به رشدی را شاهد بوده و این مساله تراکم طبقات را افزایش داده است. تهرانیها خودشان انتخاب نکردهاند که بلندمرتبه نشین شوند، با افزایش قیمت زمین، خیلیها وسوسه شدهاند که خانه ویلایی و یک طبقه خود را به دست معمارها و اصطلاحاً "بساز و بفروشها" بدهند تا به جایش آپارتمان تحویل بگیرند. این روزها آپارتمانهایی که مربوط به ۱۵ تا ۲۰ سال پیش هستند نیز بساز و بفروشها را وسوسه میکنند، چرا که یک خانه ۲ یا ۳ طبقه به راحتی میتواند تبدیل به آپارتمانی ۷ یا ۸ طبقه بشود. دقیقاً برای همین است که اینقدر تب ساخت و ساز در تهران بالاست. و همه اینها مایه بالا رفتن حجم سروصداها و نیز آزار هر چه بیشتر مردم است.
درست از زمانی که همسایه روبرویی شما تصمیم میگیرد بنای ملک خود را نو کند، گرفتاریهای شما برای دست کم یکسال آینده، شروع میشود. اول از همه کارگران با بیل و کلنگ به جان ساختمان میافتند تا ذره ذره آنرا بکوبند و تخریب کنند. خاک و سر و صدای زیادی بلند میشود و بعد هم تمام مراحل از آوردن مصالح تا جوشکاری، تهیه سیمان و سنگبری ایجاد سر و صدای ناهنجاری میکند که گاهی اوقات ساعات بعد ازظهر و صبح روز تعطیل هم نمیشناسد. و چه بد است که روز جمعه ساعت ۸ صبح با صدای جوشکاری که از ساختمان همسایه میآید بیدار شوی!
گاهی هم دستفروشهای بلندگو به دست، آرامش و خواب را از چشمان مردم میربایند: "آهنقراضه خریداریم"، "خونهدار و بچهدار، هندونه به شرط چاقو آوردم بیا و ببر!" این دستفروشها که معمولاً محصولات خود را پشت وانت عرضه میکنند، پیاده به کوچههای تنگ محلههای قدیمیتر که گاهی حتا اتومبیل نمیتواند از آنها عبور کند، قدم میگذارند و با فریاد زدن در بلندگوی دستی، اهالی را خبردار میکنند که سرِ کوچه، جنسی ارزان در حال حراج شدن است.
یکی از پارکهای کوچک در غرب تهران، محلی است که چند خانم در آن پیادهروی میکنند. لباسهای ورزشی به تن دارند و با دقت و تمرکز، قدمهای سریع برمیدارند. هر از چندگاهی ماشینی که حسابی به اصطلاح اسپورت شده است در خیابان خلوت مشرف به پارک دور میزند و صدای آهنگی که از پخش اتومبیل به گوش میرسد لرزه بر اندام هر رهگذری میاندازد. یکی از خانمها زیرلب چیزی میگوید و بقیه به حالت تاسف سرشان را تکان میدهند. صدای "دوبس، دوبس" که از ماشین بیرون میزند آنقدر قدرتمند است که توجه همه عابران را به خود جلب کرده است.
سر و صداها در تهران خیلی زیاد هستند. آنقدر که دیگر به سختی میتوان آواز گنجشکی را شنید. حتا پارکها هم از همهمه صدای اتومبیلها در امان نیستند. تعدادی از مردم روزهای تعطیل به کوههای شمال شهر پناه میبرند. در آنجا نیز گاهی میبینید که تعدادی جوان، مسابقه آواز گذاشتهاند و از پیچش صدایشان در کوه، احساس رضایت میکنند. بقیه کوهپیمایان به حالت تاسف سری تکان میدهند و یک پیرمرد میگوید: جوانند و جاهل، دیگر! همه از کنارشان میگذرند و شاید بعضیها با خود فکر میکنند که سر و صدا اینجا هم دست از سر ما برنمیدارد.
در گزارش تصویری این صفحه یک روز را در پایتخت با همه سر و صداهایش به تصویر کشیدهایم و با چندنفر از شهروندان در مورد آلودگی صوتی گفتوگو کردهایم.