۱۷ نوامبر ۲۰۱۱ - ۲۶ آبان ۱۳۹۰
سیروس علینژاد
هر کتابی را بنا بر معمول باید خواند تا از لابهلای نوشتهها به مضمون و محتوای آن پی برد، اما پارهای کتابها را باید تورق و تماشا کرد یا به مثابه سندی در آن نگریست تا نسبت به رویداد یا موضوعی اطلاع کسب کرد. "صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران" که به همت مسعود مهرابی از سوی چاپ و نشر نظر منتشر شده، از این دست است و کتابی است که تصاویر آن خاطرات چهار نسل از ایرانیان را دربارۀ سینما و فیلم بیدار میکند. البته کتاب به غیر از تصاویر خاطرهانگیز، دارای مقدمه پر و پیمانی است که خواننده را نه تنها با تاریخ صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران، بلکه با طراحان و سازندگان پوسترها و در عین حال با دستاندرکاران سینما، از هنرپیشهها گرفته تا کارگردانان، آشنا میکند.
نخستین نکتهای که از خواندن پیشگفتار کتاب بر میآید، این است که سینما مانند دیگر مؤلفههای تجدد در ایران، با نام ارمنیها عجین است. وقتی سخن از یک اعلان متعلق به سال ۱۲۸۹ است، از محلۀ ارمنستان در تبریز یاد میشود و خانۀ وارتان وارتانیانس که "الیزیون" ایران "با قوۀ الکتریک" در آنجا گشایش مییابد؛ نامی که برگرفته از نام یک تئاتر در مسکو است. یک اعلان دیگر که متعلق به سال ۱۲۹۴ است، خبر از تغییر نام سینما تجدد به مدرن سینما میدهد که مؤسس آن آرداشس بادماگریان آن سینما را در سال ۱۲۹۰ تأسیس کردهاست. در همان اعلانات سالهای اول تولد سینما، میبینیم که آگهیهای فیلم به غیر از زبان فارسی، به زبانهای فرانسه، روسی و ارمنی چاپ میشود. روسی برای آنکه گروه کثیری از مهاجران روسیه پس از انقلاب بلشویکی، مال و منال خود را از بیم مصادره برداشته و به ایران گریخته بودند؛ فرانسه برای آنکه زبان تحصیلکردگان ایرانی بعد از تأسیس دارالفنون بود؛ و ارمنی برای آنکه ارمنیها نه تنها نقش تأثیرگذاری در تئاتر و سینمای ایران دارند، بلکه بزرگترین اقلیت دینی ایران به شمار میآیند. در صفحات بعد وقتی سخن از طراحان و سازندگان پوسترهای فیلم است، میبینیم دو نام بزرگ ارمنی، میشا گراگوسیان و هایک اجاقیان، در میان آنان میدرخشد. به غیر از کسانی که نام بردیم، برادران سارویان نیز که صاحب مدرسهای برای دانشآموزان ارمنی بودند و نیز ناشر مجلهای به نام غنچهها برای کودکان، در سینما دست داشتند.
اما گذشته از نقش ارمنیها در سینما، اهمیت کتاب در این است که به ما یادآوری میکند، هیچ کالای دیگری برای معرفی خود بیش از سینما و تئاتر به پوستر نیازمند نیست یا سینما از همان روز نخست تماشاگران را چنین عادت دادهاست که از طریق دیدن پوستر و پلاکارد به تماشای فیلم اقدام کنند.
کتاب نشاندهندۀ آن است که طراحی پوسترها در تمامی صد سال تاریخ سینمای ایران از هر نظر تابعی از سینمای ایران بودهاست. هرگاه سینمای ایران رونق مییابد و تولیداتش قابل ملاحظه میشود، شمار پوسترها و سازندگان آنها نیز افزایش مییابد و هرگاه سینما از رمق میافتد، طراحی و پوسترسازی نیز رونق خود را از دست میدهد. هرگاه سینما به لحاظ مضمون و محتوا کیفیت پیدا میکند، سطح گرافیک و طراحی پوسترها نیز بالا میرود. هرگاه سینمای ایران دچار بحران میشود، کار طراحی و پوسترسازی نیز به بحران میرسد. هرگاه سینما حرفی برای گفتن پیدا میکند، پوستر نیز متحول میشود و حتا در تکنیک و اجرا زبان رساتری به دست میآورد. هرگاه سینما به ابتدال میگراید، سطح پوسترسازی نیز پائین میآید. هرگاه سینما از ابتذال دور میشود، پوستر نیز از ابتذال فاصله میگیرد. نسل تازهای از فیلمها، نسل تازهای از پوسترها را پدید میآورد و جالبتر از هر چیز این که هرگاه سینما حرفی برای گفتن پیدا میکند، زبدگان طراحی و گرافیک نیز به سوی آن میشتابند. مرتضی ممیز، فرشید مثقالی، ابراهیم حقیقی، قباد شیوا، آیدین آغداشلو و دیگرانی که زمانی به طراحی پوستر فیلم پرداختند، پیش از ورود به عالم سینما در عرصههای دیگر طراحی هنرمندان نامآوری بودهاند، اما هرگاه سینما سطح خود را بالا کشیده، سلیقه و دانش خود را در این رشته به کار گرفتهاند. در حالی که در زمانهای بحرانی سینما این ذوق و سلیقۀ طراحان نیست که بر پوسترها حاکم است، بلکه بیسلیقگی و بیذوقی سفارشدهندگان است که حرف اول را میزند.
فراز و فرودهای اجتماعی نیز سهم خود را دارند. "چند سال بعد از پا گرفتن سینما در ایران، در دهههای ۱۳۱۰ و ۱۳۲۰ پلاکاردهای کوچکی وجود داشت که یا دورهگردها در شهر میگرداندند یا در گذرگاههای پررفتوآمد چون تقاطع خیابان سپه و علاءالدوله (فردوسی فعلی)، ابتدا و انتهای خیابان لالهزار و میدان حسنآباد، مقابل دید رهگذران قرار میگرفت. بعد از انقلاب، با پوشانده شدن سطح دیوارهای شهر از نوشتهها و پوسترهای سیاسی، پوسترهای سینمایی نیز از موقعیت فراهمشده بهره بردند و جایی بر در و دیوار شهر به خود اختصاص دادند".
مسعود مهرابی شرح میدهد که از آغاز فیلمسازی در ایران تا پایان دهۀ پنجاه فیلمها بر مدار ستارههای سینما میچرخید و نظام ستارهسالاری و ستارهسازی اصل بود، اما فیلم هایی که بعد از انقلاب در دهۀ شصت تولید شد، رویکردشان یکسره علیه ستارهسالاری سینمای پیش از انقلاب بود.
صد سال اعلان و پوستر فیلم کتاب جالبی است که هر یک از ما را به خاطرههای دورمان از سینما میکشاند و نقش و یاد بازیگران و کارگردانانی را در خاطر زنده میکند که هر یک از نسلهای گذشته و حاضر با آنها زیسته و ای بسا آرزوها و امیدهای خود را در قهرمانانی جستجو کردهاند که زمانی در زندگی آنها نقش یافتهاند. شاید حتا تأسیس سینمایی را در پنجاه سال پیش در یکی از شهرهای دورافتاده به خاطر میآورند و یاد کسانی را در خاطر زنده میکنند که پلاکاردهای سینمایی را بر سر دست گرفته در شهر میگرداندند. حرفها و حرکات بازیگران سینما و تئاتر همواره بخشی از زندگی کسانی را میسازد که در دورۀ آنها زیستهاند. لطف کتاب صد سال اعلان و پوستر سینمای ایران این است که همۀ این چیزها را در یک تورق ساده به یاد میآورد.
شاید در یک تورق ابتدایی اینطور به نظر بیاید که بیشتر پوسترهای کتاب پیش از آنکه در این کتاب منتشر شود، به وسیلۀ طراحان آن در کتابهای دیگری منتشر شدهاست، اما یک تورق جدی نشان میدهد که کتاب، واجد تازههای فراوانی بهویژه در صفحات اول خود است که جستجو کردن و یافتن آنها کار بس دشواری بودهاست. باید به مسعود مهرابی بابت این کار خاطرهانگیز دست مریزاد گفت.
صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران
مسعود مهرابی
۴۹۸ صفحه
مؤسسۀ چاپ و نشر نظر، تهران
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
سایت سینمای قدیمی: cinemayeghadimi(dot)rozblog(dot)com
من نتوانستم بسیاری از فیلم های محبوبم را اینجا پیدا کنم.