جواد منتظری
کمتر کسی را میتوان سراغ کرد که به سفر زیارتی مشهد برود و عکسی یادگاری با پس زمینه حرم امام رضا نگیرد. از جوانهای آلامد گرفته تا هنرپیشهها و روستاییهایی که از نقاط دور دست میآیند و نیز زوار دیگر کشورها. حالا عکس یادگاری مقابل تصاویر حرم، بخش تفکیک ناپذیر از آن چیزی است که مسافران مشهد در غالب سوغاتیهایی مثل زعفران، نبات و پرده ضامن آهو با خود میبرند.
بدیهی است که هر کسی پا به هر کجایی که میگذارد، خاطرهاش را در یک عکس یادگاری ثبت میکند. اما عکس گرفتن در حرم امام هشتم شیعیان عملی است ممنوع، با موبایل هم نمیتوان عکسهایی به آن کیفیت گرفت که بتوان بر دیوار خانه کوبید و به دیگران نشان داد.
آدمها خود را در مقابل تصویری از حرم در چند صدم ثانیه از زمان ثبت میکنند و آن را در زمان با خود حمل میکنند. عکسهای یادگاری با حرم دو حس اساسی را در اشخاص زنده نگه میدارد. اول نوعی احساس قدرت است، شخص با این عکس نشان میدهد که من (تاکید میکنم بر من هر شخص) در اینجا بوده ام. این حس وقتی مهم میشود که در نظر داشته باشیم قشر پایین تر از طبقه متوسط جامعه ایرانی چقدر کم سفر میکنند. در چنین شرایطی سفر به رخدادی عظیم در زندگی شخص بدل میشود که نباید آن را فراموش کرد. پس داشتن چنین عکسی برای ثابت کردنش و حتی به رخ کشیدنش بسیار مهم است. دوم جنبه و حس مذهبی این عکسها است، که گویا شخص امام رضا را در درون قاب عکس به خانه اش میآورد و در همین قاب خاطرات و احساسات مذهبی سفرش را نیز محصور میکند تا هر زمان که به آن نظر کند، گذشته خاطره انگیزش از برابرش رژه بروند.
آدمها با این عکسها به خود اعتبار و قوت میبخشند، خود را احترام برانگیز میکنند، تا حدودی حتی رمز آلود میشوند و ارضای احساساتی را در خود بر میآورند که پیش از آن نداشتهاند. عجیب تر اینکه، افرادی که شاید در تمام عمر خود یک بار هم از کراوات استفاده نکردهاند و یا نخواهند کرد، در این عکسها کراوات پوش میشوند و به نوعی آن را با اعتقادات مذهبی شان در هم میآمیزند.
نگاهی اجمالی به عکسهای پیشن و امروز تفاوتی آشکار را به رخ میکشد. تفاوتی که ریشه در دگردیسی فرهنگ در گذر زمان دارد. انسانهای درون عکسهای یادگاری قدیمی در مقابل پردههای حرم خضوعی را در خود دارند که امروز دیگر در چهرهها دیده نمیشود. گویا امروز تنها چهرههای آدمی است که خود را به رخ میکشد در حالی که در گذشته حالت ایستادن افراد در مقابل پردهها احترامی توام با معصومیت را نشان میدهد. ژستهای گرفته شده در عکسهای امروزی هر کجای دیگر نیز میتوانست باشد، در پارک یا پارتی فرقی نمیکند.
پیش از این در سالهایی دور که هنوز عکاسی رنگی باب نبود، عکسهای یادگاری تنها در مقابل پردههایی سیاه و سپید گرفته میشد که نقاشان با دست، نظایر این عکسها از پیشینیان مان در آلبومهای خانوادگی دیده میشوند. بعدها در گذر زمان پردهها متناسب با مقتضیات زمان تغییر میکنند. مثال بارز آن عکسی است که در مالتیمدیا وجود دارد و عکسهای آیتالله طالقانی و آیتالله خمینی بر پیشانیش دیده میشود.
با گذر زمان و زیاد شدن جمعیت زوار، علاوه بر کسانی که نسل اندر نسل در این حرفه بودهاند، افراد بسیاری رو به این شغل آوردند در حدی که اینک چنین دست مغازههایی بخش وسیعی از چشمانداز مناطق اطراف حرم را پر کردهاند.
بنا بر روایتی اینگونه عکسها ابتدا توسط عکاسان دوره گرد در داخل حرم گرفته میشد، بعدها که عکاسی در حرم ممنوع شد، عکاسان کار خود را به اطراف حرم منتقل کرده و در مغازهها سکنی گزیدند.
آن پردهها به تاریخ پیوستهاند و اینک در غالب عکسهای خوش رنگ و لعاب به مدد دستگاههای چاپ دیجیتال در قطع بسیار بزرگ به کمک عکاسان آمدهاند. دوربینهای آنالوگ جایشان را برای همنوعان دیجیتالی خود خالی کردهاند. در این بین یک شغل جدید نیز به این ساز و کار اضافه شده است. کسانی که تخصص در نرم افزار فوتو شاپ دارند و مشتریان را به درون عکسها میبرند، به آنان کت و شلوار میپوشانند، دشداشههای عربی در برشان میکنند، بچهها را فرشته میکنند و حتی آنان را در هیئت کلاه مخملیهای قدیم در میآورند. تیپی از لباس پوشیدن ایرانی که امروز دیگر دیده نمیشود. مشتریان نیز نه تنها همه اینها را قبول میکنند، که خوشحال هم میشوند، حتی اگر بدنهای درون عکسها متعلق به خودشان نباشد.
مهم این است که من باشم و یک حرم، آنالوگ یا دیجیتالش توفیری نمیکند.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
خيلي خوب بود. من هر وقت به مشهد مي روم يكي از لذت هاي سفرم همين است كه سري به اين مغازه ها بزنم و عكس ها و آدم هاي درونشان را ساعت ها تماشا كنم
فقط كاش با برخي افرادي كه مي آيند و عكس مي گيرند صحبت مي كردي تا حسشان را از زبان خودشان بشنويم
ولي باز هم جالب بود خصوصا سوژه شدن خودت
پاينده باشي